Mayhem

ˈmeɪhem ˈmeɪhem
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    mayhems

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
آشوب، جنجال، قشقرق، بلوا، غوغا، درهم‌ریختگی، بی‌نظمی، هرج‌ومرج

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The classroom turned into mayhem when the teacher left.
- با رفتن معلم، کلاس به آشوب کشیده شد.
- After the power outage, there was mayhem in the streets as traffic lights stopped working and cars started crashing into each other.
- پس از قطع برق، در خیابان‌ها درهم‌ریختگی به وجود آمد. چراغ‌های راهنمایی از کار افتادند و ماشین‌ها شروع به برخورد با یکدیگر کردند.
noun uncountable
حقوق عمل علیل کردن، عمل ناقص کردن (به‌طور عمدی و ارادی)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mayhem

  1. noun chaos, confusion
    Synonyms: anarchy, commotion, destruction, disorder, fracas, havoc, pandemonium, trouble, violence
    Antonyms: calm, harmony, peace

ارجاع به لغت mayhem

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mayhem» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mayhem

لغات نزدیک mayhem

پیشنهاد بهبود معانی