امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

To-do

təˈduː təˈduː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun plural
(عامیانه) جنجال، هیاهو، سروصدا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد to-do

  1. noun commotion, excitement
    Synonyms: agitation, bother, brouhaha, bustle, clamor, disorder, disturbance, flap, furor, fuss, hassle, hoo-ha, hoopla, hubbub, hurly-burly, hurrah, performance, pother, quarrel, racket, ruction, rumpus, stir, tumult, turmoil, unrest, uproar, whirl
    Antonyms: peace, rest

ارجاع به لغت to-do

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «to-do» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/to-do

لغات نزدیک to-do

پیشنهاد بهبود معانی