فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Hurly-burly

ˌhɜːrli ˈbɜːrli ˈhɜːli ˌbɜːli

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

سروصدا، جاروجنجال، همهمه، شلوغی

I love the hurly-burly of a busy restaurant kitchen.

من عاشق سروصدای آشپزخانه‌ی رستوران شلوغ هستم.

The hurly-burly of the city streets can be overwhelming for someone who is not used to the constant noise and chaos.

شلوغی خیابان‌های شهر می‌تواند برای کسی که به سروصدا و هرج‌و‌مرج همیشگی عادت ندارد، تحمل‌ناپذیر باشد.

adjective

پرهرج‌ومرج، بی‌نظم، بی‌سروسامان، آشفته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The hurly-burly atmosphere of the city can be overwhelming for some people.

فضای پرهرج‌ومرج شهر می‌تواند برای برخی افراد طاقت‌فرسا باشد.

The hurly-burly debate between the two politicians was intense and heated.

مناظره‌ی بی‌سروسامان بین این دو سیاستمدار شدید و داغ بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hurly-burly

  1. noun restlessness
    Synonyms:
    confusion turmoil tumult turbulence uproar

ارجاع به لغت hurly-burly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hurly-burly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hurly-burly

لغات نزدیک hurly-burly

پیشنهاد بهبود معانی