آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Quarrel

    ˈkwɔː- / / ˈkwɑː- ˈkwɒrəl

    گذشته‌ی ساده:

    quarrelled

    شکل سوم:

    quarrelled

    سوم‌شخص مفرد:

    quarrels

    وجه وصفی حال:

    quarrelling

    شکل جمع:

    quarrels

    معنی quarrel | جمله با quarrel

    noun verb - intransitive adverb countable B2

    پرخاش، نزاع، دعوی، دعوا، ستیزه، اختلاف، گله، نزاع کردن، دعوی کردن، ستیزه کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    My quarrel with the critics was partly due to their materialism.

    ستیز من با هنرسنجان تا اندازه‌ای مربوط به ماده‌گرایی آن‌ها بود.

    Lovers' quarrels end soon.

    دعوای عشاق زود تمام می‌شود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    political quarrels

    کشمکش‌های سیاسی

    Ali quarreled with Ahmad.

    علی و احمد حرفشان شد.

    don't quarrel with your boss!

    با رئیس خودت بگو‌مگو نکن!

    Zarry and I quarreled over who should wash the dishes.

    من و زری بر سر شستن ظرفها دعوایمان شد.

    One can't quarrel with his statements -- he is telling the truth.

    از اظهارات او نمی‌شود ایراد گرفت؛ چون راست می‌گوید.

    I have no quarrel with the court's decision.

    نسبت به رأی دادگاه حرفی ندارم.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد quarrel

    1. noun disagreement
      Synonyms:
      difference argument dispute controversy altercation fight objection complaint difficulty discord dissension misunderstanding disturbance commotion strife contention fuss bickering squabble tiff spat falling-out difference of opinion row dissidence breach wrangle hassle fracas broil tumult combat struggle affray brawl ruckus scrap rhubarb run-in disputation set-to feud disapproval beef fray dust battle royal brannigan catfight fisticuffs vendetta
      Antonyms:
      agreement peace
    1. verb disagree
      Synonyms:
      argue dispute differ contend clash object to bicker squabble wrangle fight disapprove vary contest dissent find fault complain row spar tangle collide struggle take exception have words mix it up fall out battle altercate lock horns cross swords scrap strive feud brawl charge bump take on war hassle set to cavil spat break with embroil caterwaul be at loggerheads get tough with
      Antonyms:
      agree make peace

    سوال‌های رایج quarrel

    گذشته‌ی ساده quarrel چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده quarrel در زبان انگلیسی quarrelled است.

    شکل سوم quarrel چی میشه؟

    شکل سوم quarrel در زبان انگلیسی quarrelled است.

    شکل جمع quarrel چی میشه؟

    شکل جمع quarrel در زبان انگلیسی quarrels است.

    وجه وصفی حال quarrel چی میشه؟

    وجه وصفی حال quarrel در زبان انگلیسی quarrelling است.

    سوم‌شخص مفرد quarrel چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد quarrel در زبان انگلیسی quarrels است.

    ارجاع به لغت quarrel

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «quarrel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/quarrel

    لغات نزدیک quarrel

    • - quark
    • - quarles
    • - quarrel
    • - quarrelsome
    • - quarrier
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo فانوس‌ماهی زمردماهی شش‌ماهی لای‌ماهی صحنه‌آرایی صحه صداع صدمه مصدوم ضخیم ضخامت طرز تلفظ مرغوبیت راغب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.