با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Tiff

tɪf tɪf
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun verb - intransitive
    کدورت، کج‌خلقی، کج‌خلقی کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد tiff

  1. noun argument
    Synonyms: altercation, bad mood, bickering, difference, disagreement, dispute, falling-out, fit, huff, miff, pet, quarrel, row, run-in, scrap, spat, squabble, sulk, tantrum, temper, words, wrangle
    Antonyms: agreement, harmony

ارجاع به لغت tiff

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tiff» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tiff

لغات نزدیک tiff

پیشنهاد بهبود معانی