زودرنج، رنجش، کدورت، قهر، قهر کردن، رنجیدن، پژمرده شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He was miffed at his wife for having lost the key.
بهدلیل گمکردن کلید از دست زنش پکر بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «miff» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/miff