فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Irk

ɜːrk ɜːk

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

خسته شدن، فرسوده شدن، بی‌میل بودن، بیزار بودن، بددانستن، رنجاندن، آزردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

It irks me to see such waste.

اسراف و تبذیر این‌جوری مرا رنج می‌دهد.

Restrictions that irked buyers.

محدودیت‌هایی که موجب رنجه‌ی خریداران می‌شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد irk

  1. verb aggravate; rub the wrong way
    Synonyms:
    annoy bother irritate vex disturb trouble harass provoke peeve rile nettle gall get to aggravate ruffle miff put out inconvenience discommode incommode fret eat bug rasp give a hard time make waves get on nerves abrade rub the wrong way
    Antonyms:
    please delight

ارجاع به لغت irk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «irk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/irk

لغات نزدیک irk

پیشنهاد بهبود معانی