آخرین به‌روزرسانی:

Abrade

əˈbreɪd əˈbreɪd

گذشته‌ی ساده:

abraded

شکل سوم:

abraded

سوم‌شخص مفرد:

abrades

وجه وصفی حال:

abrading

معنی و نمونه‌جمله‌ها

ساییدن، خراشیدن زدودن، پاک کردن، حک کردن، (مجازا)سر غیرت آوردن، بر انگیختن، تحریک کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Waves abrade even rocks.

امواج حتی صخره‌ها را هم می‌سایند.

Her skin was slightly abraded.

پوستش کمی خراشیدگی پیدا کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد abrade

  1. verb scrape
    Synonyms:
    rub wear wear down chafe scuff grate rub off erode triturate

ارجاع به لغت abrade

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «abrade» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/abrade

لغات نزدیک abrade

پیشنهاد بهبود معانی