Abrade

əˈbreɪd əˈbreɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    abraded
  • شکل سوم:

    abraded
  • سوم شخص مفرد:

    abrades
  • وجه وصفی حال:

    abrading
  • ساییدن، خراشیدن زدودن، پاک کردن، حک کردن، (مجازا)سر غیرت آوردن، بر انگیختن، تحریک کردن
    • - Waves abrade even rocks.
    • - امواج حتی صخره‌ها را هم می‌سایند.
    • - Her skin was slightly abraded.
    • - پوستش کمی خراشیدگی پیدا کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد abrade

  1. verb scrape
    Synonyms: chafe, erode, grate, rub, rub off, scuff, triturate, wear, wear down

ارجاع به لغت abrade

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «abrade» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/abrade

لغات نزدیک abrade

پیشنهاد بهبود معانی