امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Discommode

ˌdɪskəˈmoʊd ˌdɪskəˈməʊd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive
ناراحت کردن، زحمت دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد discommode

  1. verb annoy
    Synonyms:
    bother burden disoblige disquiet disturb fluster harass incommode inconvenience irk molest perturb put out trouble upset vex
    Antonyms:
    make happy please

ارجاع به لغت discommode

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «discommode» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/discommode

لغات نزدیک discommode

پیشنهاد بهبود معانی