گذشتهی ساده:
irritatedشکل سوم:
irritatedسومشخص مفرد:
irritatesوجه وصفی حال:
irritatingعصبانی کردن، برانگیختن، خشمگین کردن، خراش دادن،سوزش دادن، ازردن، رنجاندن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His criticism irritated me.
انتقاد او مرا خشمگین کرد.
Soap irritates my skin.
صابون پوست مرا آزرده میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «irritate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/irritate