آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۴ خرداد ۱۴۰۴

    Anger

    ˈæŋɡər ˈæŋɡə

    گذشته‌ی ساده:

    angered

    شکل سوم:

    angered

    سوم‌شخص مفرد:

    angers

    وجه وصفی حال:

    angering

    معنی anger | جمله با anger

    noun uncountable B2

    خشم، غضب، عصبانیت، غیظ، برافروختگی، خلم

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    Everyone was afraid of Tammerlane's anger.

    همه از خشم تیمور لنگ می‌ترسیدند.

    His anger showed clearly in the way he slammed the door.

    عصبانیت او در نحوه‌ی محکم بستن در کاملاً مشخص بود.

    verb - transitive

    خشمگین کردن، غضبناک کردن، عصبانی کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    My behavior used to anger Jahangir.

    رفتار من جهانگیر را عصبانی می‌کرد.

    He was a man easy to anger.

    او مردی بود که می‌شد راحت خشمگینش کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    His being late angered the teacher greatly.

    دیر آمدن او معلم را سخت برآشفت.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد anger

    1. noun state of being mad, annoyed
      Synonyms:
      annoyance irritation displeasure vexation resentment indignation temper rage fury outrage exasperation impatience passion violence hatred antagonism enmity animosity acrimony ire umbrage gall soreness petulance peevishness irascibility chagrin ill temper ill humor miff huff pique dander tiff distemper stew rankling slow burn storm mad blow up tantrum cat fit hissy fit conniption
      Antonyms:
      happiness enjoyment contentment peace calmness pleasantness good nature agreeability
    1. verb make someone mad; become mad
      Synonyms:
      annoy irritate vex aggravate offend antagonize provoke displease exasperate rile madden inflame get mad agitate arouse excite enrage infuriate chafe nettle gall pique ruffle acerbate embitter incense offend get on one’s nerves goad bait stir up fret craze rankle seethe stew boil burn steam up bristle lose one’s temper blow up boil over burn up make sore rave rant raise hell umbrage tempt egg on cross outrage
      Antonyms:
      calm soothe make happy quiet forbear

    Collocations

    mounting anger

    خشم فزاینده

    seething with anger

    لبریز از خشم، جوش آمدن از خشم

    surge of anger

    فوران خشم

    pent-up anger

    خشم فروخورده، عصبانیت سرکوب شده

    لغات هم‌خانواده anger

    noun
    anger
    adjective
    angry
    verb - transitive
    anger
    adverb
    angrily

    سوال‌های رایج anger

    گذشته‌ی ساده anger چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده anger در زبان انگلیسی angered است.

    شکل سوم anger چی میشه؟

    شکل سوم anger در زبان انگلیسی angered است.

    وجه وصفی حال anger چی میشه؟

    وجه وصفی حال anger در زبان انگلیسی angering است.

    سوم‌شخص مفرد anger چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد anger در زبان انگلیسی angers است.

    ارجاع به لغت anger

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «anger» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/anger

    لغات نزدیک anger

    • - angelology
    • - angelus or angelus
    • - anger
    • - angevin or angevine
    • - angina
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    Noah no-brainer halve open-minded once only ostentatious orally open to deuce constipation the bereaved bereaved initiate Swiss ball تملق عازم غبطه غبطه خوردن طرفه العین طلیعه تنبک طویله طویل ظنین عجوزه عروج علاج بفرمایید عمامه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.