نگران بودن، مضطرب بودن، آشفته بودن، بیقراری کردن، دلواپس بودن
Don't fret; everything will be alright.
نگران نباش؛ همهچیز درست خواهد شد.
There's no need to fret over such small details.
نیازی به آشفتگی درمورد این جزئیات کوچک نیست.
I try not to fret, but it's hard sometimes.
سعی میکنم مضطرب نباشم، اما بعضی اوقات سخت است.
Don't fret, we wont be late!
بیقراری نکن، دیر نخواهیم رسید!
موسیقی پرده، دستان، فرت (در سازهایی مانند گیتار به بخش برجستهی دستهی ساز که برای مشخص کردن محل انگشت نوازنده استفاده میشود، گفته میشود)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The guitarist carefully adjusted the position of his hand on the frets.
نوازندهی گیتار بادقت موقعیت دست خود را روی فرتها تنظیم کرد.
The distance between the frets determines the pitch of the notes.
فاصلهی بین فرتها، زیروبم نتها را تعیین میکند.
انگلیسی بریتانیایی مه (که از طرف دریا میآید)
A thick fret enveloped the harbor.
مه غلیظی بندر را فرا گرفت.
The morning fret delayed the ferry's departure, much to the passengers' dismay.
مه صبحگاهی حرکت کشتی را به تأخیر انداخت و باعث ناراحتی مسافران شد.
ساییدن، فرسوده شدن، خورده شدن
Acids fret metals.
اسیدها فلزات را میخورند.
The constant friction fretted the rope.
اصطکاک مداوم طناب را فرسوده کرد.
The sharp edges of the metal fretted the fabric.
لبههای تیز فلز، پارچه را سایید.
The river frets at its banks.
رودخانه کرانههای خود را میفرساید.
متلاطم کردن، خروشان کردن، موجدار کردن
The wind was fretting the sea.
باد دریا را خروشان میکرد.
The gentle breeze began to fret the surface of the pond.
نسیم ملایم شروع به ایجاد موج بر سطح حوض کرد.
A school of fish darting near the surface fretted the water slightly.
دستهای از ماهیها که در نزدیکی سطح آب حرکت میکردند، آب را کمی متلاطم کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fret» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fret