آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۹ اسفند ۱۴۰۳

    Fret

    fret fret

    معنی fret | جمله با fret

    verb - intransitive

    نگران بودن، مضطرب بودن، آشفته بودن، بی‌قراری کردن، دلواپس بودن

    Don't fret; everything will be alright.

    نگران نباش؛ همه‌چیز درست خواهد شد.

    There's no need to fret over such small details.

    نیازی به آشفتگی درمورد این جزئیات کوچک نیست.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    I try not to fret, but it's hard sometimes.

    سعی می‌کنم مضطرب نباشم، اما بعضی اوقات سخت است.

    Don't fret, we wont be late!

    بی‌قراری نکن، دیر نخواهیم رسید!

    noun countable

    موسیقی پرده، دستان، فرت (در سازهایی مانند گیتار به بخش برجسته‌ی دسته‌ی ساز که برای مشخص کردن محل انگشت نوازنده استفاده می‌شود، گفته می‌شود)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    The guitarist carefully adjusted the position of his hand on the frets.

    نوازنده‌ی گیتار بادقت موقعیت دست خود را روی فرت‌ها تنظیم کرد.

    The distance between the frets determines the pitch of the notes.

    فاصله‌ی بین فرت‌ها، زیروبم نت‌ها را تعیین می‌کند.

    noun countable

    انگلیسی بریتانیایی مه (که از طرف دریا می‌آید)

    A thick fret enveloped the harbor.

    مه غلیظی بندر را فرا گرفت.

    The morning fret delayed the ferry's departure, much to the passengers' dismay.

    مه صبحگاهی حرکت کشتی را به تأخیر انداخت و باعث ناراحتی مسافران شد.

    verb - intransitive verb - transitive

    ساییدن، فرسوده شدن، خورده شدن

    Acids fret metals.

    اسیدها فلزات را می‌خورند.

    The constant friction fretted the rope.

    اصطکاک مداوم طناب را فرسوده کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The sharp edges of the metal fretted the fabric.

    لبه‌های تیز فلز، پارچه را سایید.

    The river frets at its banks.

    رودخانه کرانه‌های خود را می‌فرساید.

    verb - transitive

    متلاطم کردن، خروشان کردن، موج‌دار کردن

    The wind was fretting the sea.

    باد دریا را خروشان می‌کرد.

    The gentle breeze began to fret the surface of the pond.

    نسیم ملایم شروع به ایجاد موج بر سطح حوض کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    A school of fish darting near the surface fretted the water slightly.

    دسته‌ای از ماهی‌ها که در نزدیکی سطح آب حرکت می‌کردند، آب را کمی متلاطم کردند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد fret

    1. verb worry, be annoyed
      Synonyms:
      bother anguish agonize upset oneself distress oneself brood stew fume grieve torment chafe fuss sweat it out take on lose sleep over be annoyed eat one’s heart out mope carp chagrin pother get into a dither bleed carry a heavy load affront
      Antonyms:
      calm comfort soothe
    1. verb upset someone
      Synonyms:
      bother disturb trouble irritate vex displease distress provoke agitate rile peeve irk harass get on nerves nag nettle pique gall goad ruffle torment abrade
      Antonyms:
      please appease placate pacify
    1. verb rub hard
      Synonyms:
      wear away chafe abrade fray gall erode corrode excoriate wear threadbare ripple riffle

    ارجاع به لغت fret

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «fret» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fret

    لغات نزدیک fret

    • - fresnel mirrors
    • - fresno
    • - fret
    • - fret saw
    • - fretful
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.