گذشتهی ساده:
mopedشکل سوم:
mopedسومشخص مفرد:
mopesوجه وصفی حال:
mopingافسرده بودن، افسرده کردن، دلتنگ کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Her husband has been cruel to her, but she is not moping about it.
شوهرش نسبت به او ظلم کرده است؛ ولی او ناله و زاری نمیکند.
You must come along with me and stop moping.
تو بایستی دست از خودخوری برداری و با من بیایی.
She's got the mopes because the teacher is mad at her.
او ناراحت است؛ چون معلم از دستش عصبانی شده.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mope» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mope