شکل جمع:
despairsنومیدی، یأس، مأیوس شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
There can be much hope (even) in despair ...
در نومیدی بسی امید است ...
The wrestling champion's defeat filled everyone with despair.
شکست قهرمان کشتی همه را غرق در نومیدی کرد.
Despair is the enemy of hope.
نومیدی دشمن امید است.
to make somebody despair
کسی را نومید کردن
Have faith in God and despair not!
به خدا توکل کن و نومید نشو!
She despaired of even seeing her son again.
او امیدی نداشت که هرگز دوباره پسر خود را ببیند.
If you despair, you will fail.
اگر نومید شوی، موفق نخواهی شد.
That student's illegible handwriting was my despair.
خط ناخوانای آن شاگرد حس یأس مرا برمیانگیخت.
After the war, some Germans were overcome by despair.
بعد از جنگ نومیدی بر برخی از آلمانها غلبه کرده بود.
موجب نومیدی بودن
غرق در نومیدی، کاملاً نومید
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «despair» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/despair