انگلیسی بریتانیایی راهنمایی و رانندگی راه دادن، راه باز کردن، اجازهی عبور دادن
در انگلیسی آمریکایی از yield استفاده میشود.
Always give way when merging onto a busy highway.
هنگام ورود به بزرگراه شلوغ همیشه راه بدهید.
The sign tells drivers to give way to oncoming vehicles.
تابلو به رانندگان میگوید به خودروهای روبهرو اجازهی عبور بدهند.
شکستن، فرو ریختن (زیر بار فشار)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The door handle gave way when I tried to open it.
دستگیرهی در وقتی که خواستم بازش کنم شکست.
The roof gave way under the weight of the snow.
سقف، زیر وزن برف فرو ریخت.
تسلیم شدن، عقبنشینی کردن، کوتاه آمدن، تسلیم شدن، وا دادن، قبول کردن (در جدل)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
Sometimes it's better to give way than to keep fighting.
گاهی بهتر است کوتاه بیایی تا اینکه مدام بجنگی.
She refused to give way despite the pressure.
او علیرغم فشارها حاضر به عقبنشینی نشد.
جای خود را به چیزی دادن، واگذار کردن، کنار رفتن، جایگزین شدن، به چیز دیگری تبدیل شدن
Sorrow gave way to joy.
اندوه مبدل به شادی شد.
Natural forests are giving way to farmland in many regions.
جنگلهای طبیعی در بسیاری مناطق جای خود را به زمینهای کشاورزی دادهاند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «give way» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/give way