گذشتهی ساده:
yieldedشکل سوم:
yieldedسومشخص مفرد:
yieldsوجه وصفی حال:
yieldingشکل جمع:
yieldsثمر دادن، ارزانی داشتن، تولید کردن، بازده داشتن، نتیجه داشتن، فراهم آوردن، عایدی داشتن، به بار آوردن، به دست آوردن، منجر شدن
Their investment in technology yielded high profits.
سرمایهگذاری آنها در فناوری، عایدی زیادی داشت.
The experiment yielded valuable data for future research.
آزمایش، دادههای ارزشمندی برای تحقیقات آینده فراهم کرد.
An orchard that yielded a good crop.
باغ میوهای که محصول خوبی داد.
The election yielded one great surprise.
انتخابات موجب یک شگفتی بزرگ شد.
Without fertilizers this soil will not yield.
بدون کود این خاک حاصل نخواهد داد.
The new engine yields more power.
موتور جدید نیروی بیشتری تولید میکند.
Finally an Egyptian tomb yielded its secrets to the eyes of man.
بالأخره یک قبر مصری اسرار خود را به دیدگان بشریت ارزانی داشت.
An investment that yielded high profits
سرمایهگذاریای که سود زیادی به بار آورد
a mine that has yielded poorly
معدنی که بازده خوبی نداشته است
تسلیم شدن، واگذار کردن، تحویل دادن، منصرف شدن، کنار کشیدن، صرف نظر کردن، از دست دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The king was forced to yield his throne after the uprising.
پادشاه پساز شورش مجبور به واگذاری تاجوتخت شد.
She yielded her position on the board to a younger member.
او از سمت خود در هیئتمدیره کنارهگیری کرد و آن را به عضوی جوانتر سپرد.
He yielded to our demands.
تسلیم خواستههای ما شد.
They refused to yield the fortress to the enemy.
آنان از تسلیم کردن دژ به دشمن سرباز زدند.
Suddenly the enemy yielded.
ناگهان دشمن تسلیم شد.
Jacob yielded up the ghost.
یعقوب جان داد.
Leily yielded her heart to Majnoon.
لیلی قلب خود را به مجنون سپرد.
Ali yielded the point.
علی به آن نکته اذعان کرد.
Mohsen was unwilling to yield the argument.
محسن مایل نبود که شکست استدلال خود را بپذیرد.
I yield to no one in my respect for his genius.
هیچکس مثل من برای نبوغ او احترام قائل نیست.
His poetry does not easily yield itself to interpretation.
شعرش بهآسانی قابلتفسیر نیست.
Their mutton yields to ours but their beef is excellent.
گوشت گوسفند آنها بهخوبی گوشت گوسفند ما نیست؛ ولی گوشت گاو آنها عالی است.
Pavements yielded to dirt roads.
آسفالت جای خود را به جادهی خاکی داد.
The cool air of the mountains yielded to sweltering heat as they descended.
همین که به پایین حرکت کردند هوای خنک کوهسار تبدیل به گرمای طاقتفرسا شد.
to yield oneself to physical pleasures
خود را تسلیم لذایذ جسمی کردن
خم شدن، شکستن، تا شدن (تحت فشار)
The metal bar yielded slightly under pressure.
میلهی فلزی زیر فشار کمی خم شد.
The thin ice yielded as he stepped onto it.
یخ نازک با قدم گذاشتن او روی آن شکست.
the door would not yield to their blows.
درب در مقابل ضربههای آنها درهم شکسته نشد.
Metals that yield under pressure and heat
فلزاتی که تحت فشار و گرما خم میشوند
انگلیسی آمریکایی راه دادن، حق تقدم دادن، کنار کشیدن (و اجازه به دیگران برای عبور)
در انگلیسی بریتانیایی از give way استفاده میشود.
You should yield to oncoming traffic before turning left.
قبلاز اینکه به چپ بپیچید، باید به خودروهای روبهرو حق تقدم بدهید.
Always yield when merging onto a highway.
هنگام وارد شدن به بزرگراه همیشه باید راه بدهید.
بازده، سود، محصول، بهره، درآمد
معمولاً به شکل جمع استفاده میشود.
The factory’s production yield improved after they upgraded the machinery.
بازده تولید کارخانه پساز بهروزرسانی ماشینآلات بهبود یافت.
This year’s wheat yield was much higher due to better weather.
محصول گندم امسال بهدلیل شرایط آبوهوایی بهتر، بسیار بیشتر بود.
average yield per acre of land
برداشت متوسط از هر جریب زمین
yield oneself (or itself) to something
خود را تسلیم چیزی کردن، تن در دادن، - پذیرا بودن
(رانندگی) حق تقدم دادن
به شکست خود اعتراف کردن، به برتری دیگری اعتراف کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «yield» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/yield