گذشتهی ساده:
withheldشکل سوم:
withheldسومشخص مفرد:
withholdsوجه وصفی حال:
withholdingدریغ داشتن، مضایقه داشتن، خودداری کردن، منع کردن، نگاه داشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The police withheld from arresting them.
پلیس از بازداشت کردن آنها خودداری کرد.
to withhold information
اطلاعات ندادن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «withhold» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/withhold