آخرین به‌روزرسانی:

Withhold

wɪðˈhoʊld wɪðˈhəʊld / / wɪθ-

گذشته‌ی ساده:

withheld

شکل سوم:

withheld

سوم‌شخص مفرد:

withholds

وجه وصفی حال:

withholding

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive adverb

دریغ داشتن، مضایقه داشتن، خودداری کردن، منع کردن، نگاه داشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The police withheld from arresting them.

پلیس از بازداشت کردن آن‌ها خودداری کرد.

to withhold information

اطلاعات ندادن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد withhold

  1. verb keep back
    Synonyms:
    keep hold back hide retain hold refrain restrain inhibit repress conceal deny reserve curb detain check deduct resist constrain abstain hold down disallow refuse suppress bridle hold out kill spike sit on clam up keep secret dummy up stop oneself keep to oneself hold out on keep under wraps keep under one’s hat
    Antonyms:
    release let go

سوال‌های رایج withhold

گذشته‌ی ساده withhold چی میشه؟

گذشته‌ی ساده withhold در زبان انگلیسی withheld است.

شکل سوم withhold چی میشه؟

شکل سوم withhold در زبان انگلیسی withheld است.

وجه وصفی حال withhold چی میشه؟

وجه وصفی حال withhold در زبان انگلیسی withholding است.

سوم‌شخص مفرد withhold چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد withhold در زبان انگلیسی withholds است.

ارجاع به لغت withhold

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «withhold» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/withhold

لغات نزدیک withhold

پیشنهاد بهبود معانی