گذشتهی ساده:
resistedشکل سوم:
resistedسومشخص مفرد:
resistsوجه وصفی حال:
resistingایستادگی کردن، مقاومت کردن، پایداری کردن، استقامت کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
Fatemeh resisted temptation.
فاطمه در مقابل وسوسه مقاومت کرد.
they resisted the enemy valiantly.
با دلاوری در برابر دشمن ایستادگی کردند.
مقاوم بودن، تابآوردن، پایدار بودن، دوام آوردن، تاوستن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a metal that resists rust.
فلزی که زنگ نمیزند.
an armor that resists bullets.
زرهی که در برابر گلوله مقاوم است.
مخالفت کردن، تن در ندادن
to resist conscription.
به خدمت نظام وظیفه تن در ندادن.
we must resist the lowering of educational standards.
بایستی با پایین آوردن معیارهای آموزشی مخالفت کنیم.
since he was resisting arrest, they had to carry him by force.
چون نمیگذاشت بازداشتش کنند مجبور شدند او را به زور ببرند.
خودداری کردن، جلوی خود را گرفتن
I could not resist laughing.
نمیتوانستم از خنده خودداری کنم.
عایق، روکش، حائل، جلوگیر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «resist» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/resist