آخرین به‌روزرسانی:

Fight Back

معنی و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb

متقابلا جنگیدن، مبارزه کردن، مقابله به مثل کردن، متقابلا حمله کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

She was fighting back against cancer.

او با سرطان مبارزه می‌کرد.

He fought back and managed to wrestle the knife from his attacker's hands.

او متقابلا حمله کرد و توانست چاقو را از دست ضارب بگیرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fight back

  1. verb defend
    Synonyms:
    resist oppose control restrain repress check contain hold back repel fight off ward off beat off repulse stave off curb reply retaliate bottle up

ارجاع به لغت fight back

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fight back» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fight-back

لغات نزدیک fight back

پیشنهاد بهبود معانی