متقابلا جنگیدن، مبارزه کردن، مقابله به مثل کردن، متقابلا حمله کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She was fighting back against cancer.
او با سرطان مبارزه میکرد.
He fought back and managed to wrestle the knife from his attacker's hands.
او متقابلا حمله کرد و توانست چاقو را از دست ضارب بگیرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fight back» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fight-back