آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:

Fight Off

معنی fight off | جمله با fight off

phrasal verb

برای احتراز از چیزی جنگیدن یا تلاش کردن، جنگیدن و جلوگیری کردن، از پس چیزی در آمدن، مبارزه کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

مشاهده

I've had to fight him off.

باید از پس او بر می‌آمدم.

Elaine’s fighting off a cold.

الین با سرماخوردگی مبارزه کرد.

phrasal verb

(حمله یا اصرار و غیره) پس زدن، مقاومت کردن، دفع کردن، دور کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

Bodyguards had to fight off the crowds.

محافظین مجبور شدند جمعیت را دور کنند.

I was trying to fight off the urge to sneak into the kitchen for something to eat.

سعی می‌کردم در مقابل این وسوسه که به آشپزخانه برم و چیزی بخورم مقاومت کنم.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد fight off

ارجاع به لغت fight off

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fight off» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fight-off

لغات نزدیک fight off

پیشنهاد بهبود معانی