آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۲ فروردین ۱۴۰۴

    Give Up

    ɡɪv ʌp ɡɪv ʌp

    گذشته‌ی ساده:

    gave up

    شکل سوم:

    given up

    سوم‌شخص مفرد:

    gives up

    وجه وصفی حال:

    giving up

    معنی give up | جمله با give up

    phrasal verb

    دست کشیدن، تسلیم شدن، منصرف شدن (از حدس زدن چیزی)

    They all gave up trying to guess the password.

    همه از حدس زدن رمز عبور دست کشیدند.

    After a few wrong guesses, she finally gave up.

    بعداز چند حدس اشتباه، بالاخره تسلیم شد.

    phrasal verb

    رها کردن، از دست دادن، چشم‌پوشی کردن، صرف‌نظر کردن، واگذار کردن، دل کندن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    We are willing to give up our lives but not our freedom.

    حاضریم جان خود را از دست بدهیم، ولی آزادی خود را نه.

    The refugees had to give up everything they owned.

    پناهندگان مجبور شدند از تمام دارایی‌های خود صرف‌نظر کنند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Many people gave up their land during the crisis.

    درطول بحران، خیلی‌ها از زمین‌هایشان دل کندند.

    He didn’t want to give up his position at the company.

    نمی‌خواست سمتش در شرکت را واگذار کند.

    She gave up her car after moving to the city.

    بعداز نقل مکان به شهر، ماشینش را رها کرد.

    phrasal verb B2

    دل‌سرد شدن، منصرف شدن، دست کشیدن، ادامه ندادن، کنار گذاشتن (ادامه ندادن کاری به‌خاطر سختی زیاد)

    She gave up studying medicine because it was too stressful.

    به‌خاطر استرس زیاد، تحصیل در رشته‌ی پزشکی را کنار گذاشت.

    He gave up learning French after just two weeks.

    فقط بعداز دو هفته، یادگیری زبان فرانسه را ادامه نداد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Don’t give up chasing your dreams.

    دست از دنبال کردن رویاهات نکش.

    After several failed attempts, he gave up trying to solve the puzzle.

    بعداز چندین تلاش ناموفق، او از تلاش برای حل معما منصرف شد.

    Don't give up just because it's difficult.

    فقط به این خاطر که مشکل است تسلیم نشو.

    Even if you kill me, I will not give up.

    حتی اگر مرا بکشید دست بر نخواهم داشت.

    phrasal verb B1

    ترک کردن، ول کردن، کنار گذاشتن، دست کشیدن (ترک کردن عادت)

    He gave up drinking coffee because it made him anxious.

    نوشیدن قهوه را ترک کرد چون باعث اضطرابش می‌شد.

    She’s trying to give up alcohol.

    او در تلاش است که الکل را کنار بگذارد.

    phrasal verb B1

    دست کشیدن، رها کردن، کنار گذاشتن (انجام ندادن کاری که معمولاً انجام می‌شود)

    After the injury, he gave up playing football.

    بعداز مصدومیت، فوتبال بازی کردن را کنار گذاشت.

    She gave up teaching to take care of her children.

    او تدریس را رها کرد تا از فرزندانش مراقبت کند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    I gave up my leisure time to write this dictionary.

    من وقت آزاد خود را صرف نگارش این فرهنگ کردم.

    phrasal verb

    قطع رابطه کردن، رها کردن، دست کشیدن

    He gave up his old friends when he became rich.

    وقتی پولدار شد، دوستان قدیمی‌اش را کنار گذاشت.

    After moving abroad, he gave up most of his childhood friends.

    بعداز مهاجرت، با بیشتر دوستان دوران کودکی‌اش قطع رابطه کرد.

    phrasal verb

    قطع امید کردن، انتظار کسی را نکشیدن، ناامید شدن (از آمدن کسی)

    We’d given up on the bus ever arriving when it finally showed up.

    وقتی اتوبوس بالاخره رسید، ما دیگر امیدی به آمدنش نداشتیم.

    I was about to give up on you when you called.

    داشتم از آمدنت ناامید می‌شدم که زنگ زدی.

    phrasal verb

    تسلیم شدن، تحویل دادن (خود را تسلیم کسی کردن)

    He knew he had no choice but to give himself up.

    می‌دانست چاره‌ای ندارد جز اینکه خودش را تسلیم کند.

    They urged the rebel fighters to give themselves up.

    از شورشی‌ها خواستند خودشان را تحویل دهند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد give up

    1. verb giving in
      Synonyms:
      surrendering throwing in the towel crying Uncle
    1. phrasal verb admit defeat
      Synonyms:
      quit surrender yield concede submit capitulate cave in back down resign cease stop desist relinquish abandon fold collapse pull out drop bail out bow out comply forswear waive hand over cry uncle buckle under throw in the towel take the oath chicken out wash one’s hands of walk out on leave off cut out drop like a hot potato
      Antonyms:
      fight withstand hold out stand up to

    Phrasal verbs

    give up on

    باور و امید به چیزی را از دست دادن

    قطع امید کردن

    Collocations

    give up hope

    ناامید شدن، امید خود را از دست دادن

    سوال‌های رایج give up

    گذشته‌ی ساده give up چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده give up در زبان انگلیسی gave up است.

    شکل سوم give up چی میشه؟

    شکل سوم give up در زبان انگلیسی given up است.

    وجه وصفی حال give up چی میشه؟

    وجه وصفی حال give up در زبان انگلیسی giving up است.

    سوم‌شخص مفرد give up چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد give up در زبان انگلیسی gives up است.

    ارجاع به لغت give up

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «give up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/give-up

    لغات نزدیک give up

    • - give the lie to
    • - give to understand (or believe)
    • - give up
    • - give up hope
    • - give up on
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    log on loki long-distance long opening hours longtime merci merciful metrical mildly missy needless newsstand nexus nighttime nighty-night میلیونر قورباغه موذن ایتالیا ضامن ضمانت ضمانت کردن ضمانت‌نامه تضمین تضمین کردن رضایت‌نامه عزم عزیمت عزیمت کردن متملق
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.