گذشتهی ساده:
cut outشکل سوم:
cut outسومشخص مفرد:
cuts outوجه وصفی حال:
cutting outبریدن، برش دادن، جدا کردن، سوا کردن
The tailor had to cut out the excess fabric before sewing the dress.
خیاط مجبور شد قبلاز دوخت لباس، پارچهی اضافی را برش دهد.
She carefully cut out the heart shape from the red paper.
او بادقت شکل قلب را از کاغذ قرمز جدا کرد.
ترک کردن، از کاری دست برداشتن، خودداری کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I decided to cut out caffeine to reduce my daily intake of stimulants.
تصمیم گرفتم برای کاهش مصرف روزانهی محرکها، کافئین را ترک کنم.
If you want to lose weight, you should cut out late-night snacking.
اگر میخواهید وزن کم کنید، باید از میانوعدههای آخر شب خودداری کنید.
حذف کردن، محروم کردن، از قلم انداختن
The teacher had to cut out the disruptive student from the class discussion.
معلم مجبور شد دانشآموز بازیگوش را از بحث کلاس محروم کند.
I had to cut out my friend from the group chat.
من مجبور شدم دوستم را از چت گروهی حذف کنم.
(موتور و غیره) از کار افتادن، ایستادن، خاموش شدن
The car engine cut out as we were driving down the highway.
وقتی در بزرگراه درحال رانندگی بودیم، موتور ماشین خاموش شد.
The printer keeps cutting out in the middle of printing documents.
چاپگر مدام در وسط چاپ اسناد از کار میافتد.
مناسب بودن، خصیصههای لازم را داشتن
(عامیانه) مناسب، مستعد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cut out» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cut-out