فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Extirpate

ˈekstərpeɪt ˈekstɜːpeɪt

گذشته‌ی ساده:

extirpated

شکل سوم:

extirpated

سوم‌شخص مفرد:

extirpates

وجه وصفی حال:

extirpating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

از بن کندن، ریشه‌کن کردن، از بین بردن، به‌کلی نابودکردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

an ignorance which even religion has not been able to extirpate

جهالتی که حتی مذهب هم نتوانسته است آن را ریشه‌کن کند

the extirpation of illiteracy

ریشه‌کن‌سازی بی‌سوادی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد extirpate

  1. verb destroy; uproot
    Synonyms:
    kill eliminate remove abolish demolish eradicate destroy exterminate erase wipe out extinguish annihilate blot out cut out efface excise raze root out abate exsect deracinate
    Antonyms:
    leave alone help

ارجاع به لغت extirpate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «extirpate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/extirpate

لغات نزدیک extirpate

پیشنهاد بهبود معانی