گذشتهی ساده:
abatedشکل سوم:
abatedسومشخص مفرد:
abatesوجه وصفی حال:
abatingفروکش کردن، کاستن، تخفیف دادن، رفع کردن، کم شدن، آب گرفتن از(فلز)، خیساندن (چرم)، کاهش، تنزل، فرونشستن
Slowly, the flood waters abated.
سیلاب کمکم فرو نشست.
The storm abated.
توفان فروکش کرد.
to abate a tax
مالیات را تخفیف دادن
to abate an action
عملی را خاتمه دادن
حقوق غصب یا تصرف عدوانی، بهزورتصرف کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی حقوق
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «abate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/abate