فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Prolong

prəˈlɑːŋ prəˈlɒŋ

گذشته‌ی ساده:

prolonged

شکل سوم:

prolonged

سوم‌شخص مفرد:

prolongs

وجه وصفی حال:

prolonging

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive C1

( prolongate =) طولانی کردن، امتداد دادن، دراز کردن، امت داد یافتن، به تأخیر انداختن، طفره رفتن، به طول انجامیدن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

She prolonged her stay by ten days.

او توقف خود را ده روز طولانی‌تر کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prolong

  1. verb extend, draw out
    Synonyms:
    continue increase lengthen stretch delay hold protract drag out stall perpetuate stretch out make longer carry on hold up spin out drag one’s feet let it ride pad
    Antonyms:
    shorten abbreviate

ارجاع به لغت prolong

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prolong» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prolong

لغات نزدیک prolong

پیشنهاد بهبود معانی