حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
طول دادن، دراز کردن، امت داد دادن، کش دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They protracted the debate.
آنها بحث را به درازا کشاندند.
The negotiations became so protracted that I got up and left.
مذاکرات آنقدر طولانی شد که من بلند شدم و رفتم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «protract» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/protract