طول دادن، دراز کردن، امت داد دادن، کش دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They protracted the debate.
آنها بحث را به درازا کشاندند.
The negotiations became so protracted that I got up and left.
مذاکرات آنقدر طولانی شد که من بلند شدم و رفتم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «protract» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/protract