فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Drag On

معنی و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb

(به طور خسته‌کننده‌ای) طولانی کردن یا شدن، کش دادن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

He dragged on the speech much too long.

سخنرانی‌اش را بیش از حد کش داد.

The meeting dragged on for hours.

جلسه ساعت‌ها به طول انجامید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد drag on

  1. verb extend time of action
    Synonyms:
    continue extend prolong lengthen stretch out draw out go on slowly keep going persist endure protract spin out
    Antonyms:
    complete

ارجاع به لغت drag on

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «drag on» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/drag-on-or-out

لغات نزدیک drag on

پیشنهاد بهبود معانی