گذشتهی ساده:
procrastinatedشکل سوم:
procrastinatedسومشخص مفرد:
procrastinatesوجه وصفی حال:
procrastinatingامروز و فردا کردن، پشت گوش انداختن، تعلل کردن (عمداً)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He procrastinated so much that his fiancee married someone else.
آنقدر امروز و فردا کرد که نامزدش با یک نفر دیگر ازدواج کرد.
Don't procrastinate, start working on your project now.
تعلل نکنید، همین الان کار روی پروژهی خود را شروع کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «procrastinate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/procrastinate