گذشتهی ساده:
acceleratedشکل سوم:
acceleratedسومشخص مفرد:
acceleratesوجه وصفی حال:
acceleratingگاز دادن، سرعت گرفتن، شتاب گرفتن (وسیلهی نقلیه)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
You shouldn’t accelerate too quickly on a wet road.
نباید در جادهی خیس خیلی سریع شتاب بگیری.
He accelerated suddenly, surprising the other drivers.
او ناگهان سرعتش را زیاد کرد و دیگر رانندهها را غافلگیر کرد.
تند حرکت کردن، سریع رفتن، شتاب گرفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The falling rock accelerated as it went down the hill.
سنگ درحال سقوط هنگام پایین آمدن از تپه شتاب گرفت.
The child accelerated toward the playground.
کودک بهسمت زمین بازی با سرعت بیشتری دوید.
تسریع کردن، سرعت دادن، سرعت گرفتن، شتاب بخشیدن، به عجله انداختن
The rate of inflation is accelerating fast.
نرخ تورم بهسرعت افزایش مییابد.
The team accelerated their efforts to meet the deadline.
تیم به تلاشهای خود را برای رسیدن به ضربالاجل سرعت داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «accelerate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/accelerate