گذشتهی ساده:
revvedشکل سوم:
revvedسومشخص مفرد:
revsوجه وصفی حال:
revvingشکل جمع:
revsدور موتور، گردش، تند گشتن، دور برداشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to rev up production
تولید را زیاد کردن
The mechanic revved up the car engine.
مکانیک موتور اتومبیل را تند بهکار انداخت (گاز داد).
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rev» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rev