فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Gun

ɡʌn ɡʌn ɡʌn

گذشته‌ی ساده:

gunned

شکل سوم:

gunned

سوم‌شخص مفرد:

guns

وجه وصفی حال:

gunning

شکل جمع:

guns

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1

تفنگ، توپ، (آمریکا، عامیانه) ششلول

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

air gun

تفنگ بادی

noun

(مکانیک) تلمبه، تلمبه دستی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
noun

سرنگ آمپول‌زنی و امثال آن، هرچیزی که به شکل سلاح آتشین باشد و یا کاری مشابه کار آن انجام دهد

nail gun

میخ‌کوب برقی

verb - transitive

تیر‌اندازی کردن، (عامیانه) باتیرزدن

one of the fastest guns in Dodge City

یکی از فرزترین تیراندازان شهر داج سیتی

They gunned him down.

با تیر از پا در آمد.

verb - transitive

(مسابقات) تیر شروع، شلیک آغاز

verb - intransitive

شکار کردن، برای تیر اندازی یا شکار رفتن

I am gunning to finish this book in three years.

سخت تلاش می‌کنم این کتاب را در سه سال تمام کنم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gun

  1. noun weapon that shoots
    Synonyms:
    rifle pistol shotgun revolver handgun cannon mortar ordnance hardware piece magnum forty-five peashooter rod equalizer persuader blaster Uzi musket howitzer flintlock thirty-eight 9 mm. Saturday-night special

Phrasal verbs

gun for

سخت در جستجو (کسی یا چیزی) بودن، خواستن، طلب کردن

Collocations

gun salute

تیر سلام، احترام با شلیک توپ

Idioms

big gun

(عامیانه) 1- آدم مهم 2- افسر ارشد، تیمسار

give it the gun

(آمریکا- عامیانه) روشن کردن (موتور و غیره)، سرعت گرفتن

go great guns

بسیار موفق بودن

(آمریکا - عامیانه) با سرعت و کارایی عمل کردن

jump the gun

شتاب‌زده عمل کردن، هول‌هولکی اقدام کردن، بدون فکر دست به عمل زدن، زودتر از موعد اقدام کردن

to spike someone's guns

(عمل کسی را) خنثی کردن، به مخمصه انداختن، بی‌اثر و مغلوب کردن

Idioms بیشتر

to stick to one's guns

حرف خود را دو تا نکردن، سر حرف خود ماندن، موضع خود را حفظ کردن، اعتقادات خود را سفت چسبیدن، ساز خود را زدن

(to be) under the gun

(عامیانه) مورد تهدید (بودن)، در معرض خطر (بودن)، با ضرب‌العجل روبه‌رو بودن

ارجاع به لغت gun

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gun» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gun

لغات نزدیک gun

پیشنهاد بهبود معانی