گذشتهی ساده:
gunnedشکل سوم:
gunnedسومشخص مفرد:
gunsوجه وصفی حال:
gunningشکل جمع:
gunsتفنگ، توپ، (آمریکا، عامیانه) ششلول
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
air gun
تفنگ بادی
سرنگ آمپولزنی و امثال آن، هرچیزی که به شکل سلاح آتشین باشد و یا کاری مشابه کار آن انجام دهد
nail gun
میخکوب برقی
تیراندازی کردن، (عامیانه) باتیرزدن
one of the fastest guns in Dodge City
یکی از فرزترین تیراندازان شهر داج سیتی
They gunned him down.
با تیر از پا در آمد.
(مسابقات) تیر شروع، شلیک آغاز
شکار کردن، برای تیر اندازی یا شکار رفتن
I am gunning to finish this book in three years.
سخت تلاش میکنم این کتاب را در سه سال تمام کنم.
سخت در جستجو (کسی یا چیزی) بودن، خواستن، طلب کردن
تیر سلام، احترام با شلیک توپ
(عامیانه) 1- آدم مهم 2- افسر ارشد، تیمسار
(آمریکا- عامیانه) روشن کردن (موتور و غیره)، سرعت گرفتن
شتابزده عمل کردن، هولهولکی اقدام کردن، بدون فکر دست به عمل زدن، زودتر از موعد اقدام کردن
(عمل کسی را) خنثی کردن، به مخمصه انداختن، بیاثر و مغلوب کردن
حرف خود را دو تا نکردن، سر حرف خود ماندن، موضع خود را حفظ کردن، اعتقادات خود را سفت چسبیدن، ساز خود را زدن
(عامیانه) مورد تهدید (بودن)، در معرض خطر (بودن)، با ضربالعجل روبهرو بودن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «gun» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gun