امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Gun

ɡʌn ɡʌn ɡʌn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    gunned
  • شکل سوم:

    gunned
  • سوم‌شخص مفرد:

    guns
  • وجه وصفی حال:

    gunning
  • شکل جمع:

    guns

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
تفنگ، توپ، (آمریکا، عامیانه) ششلول

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- air gun
- تفنگ بادی
noun
(مکانیک) تلمبه، تلمبه دستی
noun
سرنگ آمپول‌زنی و امثال آن، هرچیزی که به شکل سلاح آتشین باشد و یا کاری مشابه کار آن انجام دهد
- nail gun
- میخ‌کوب برقی
verb - transitive
تیر‌اندازی کردن، (عامیانه) باتیرزدن
- one of the fastest guns in Dodge City
- یکی از فرزترین تیراندازان شهر داج سیتی
- They gunned him down.
- با تیر از پا در آمد.
verb - transitive
(مسابقات) تیر شروع، شلیک آغاز
verb - intransitive
شکار کردن، برای تیر اندازی یا شکار رفتن
- I am gunning to finish this book in three years.
- سخت تلاش می‌کنم این کتاب را در سه سال تمام کنم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gun

  1. noun weapon that shoots
    Synonyms: 9 mm., blaster, cannon, difference, equalizer, flintlock, forty-five, handgun, hardware, howitzer, magnum, mortar, musket, ordnance, peashooter, persuader, piece, pistol, revolver, rifle, rod, Saturday-night special, shotgun, thirty-eight, Uzi

Phrasal verbs

  • gun for

    سخت در جستجو (کسی یا چیزی) بودن، خواستن، طلب کردن

Collocations

  • gun salute

    تیر سلام، احترام با شلیک توپ

Idioms

  • big gun

    (عامیانه) 1- آدم مهم 2- افسر ارشد، تیمسار

  • give it the gun

    (آمریکا- عامیانه) روشن کردن (موتور و غیره)، سرعت گرفتن

  • go great guns

    بسیار موفق بودن

    (آمریکا - عامیانه) با سرعت و کارایی عمل کردن

  • jump the gun

    شتاب‌زده عمل کردن، هول‌هولکی اقدام کردن، بدون فکر دست به عمل زدن، زودتر از موعد اقدام کردن

  • to spike someone's guns

    (عمل کسی را) خنثی کردن، به مخمصه انداختن، بی‌اثر و مغلوب کردن

  • to stick to one's guns

    حرف خود را دو تا نکردن، سر حرف خود ماندن، موضع خود را حفظ کردن، اعتقادات خود را سفت چسبیدن، ساز خود را زدن

  • (to be) under the gun

    (عامیانه) مورد تهدید (بودن)، در معرض خطر (بودن)، با ضرب‌العجل روبه‌رو بودن

ارجاع به لغت gun

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gun» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gun

لغات نزدیک gun

پیشنهاد بهبود معانی