آزادانه حرف زدن
He finally opened up freely on the subject.
بالأخره آزادانه دربارهی آن موضوع لب به سخن گشود.
(عامیانه) تیراندازی کردن، آتش گشودن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The tanks came close and we opened up with machine guns.
تانکها نزدیک شدند و ما آنها را به آتش مسلسل بستیم.
(مغازه و کسبوکار) باز کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «open up» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/open-up