فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Open Up

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb C2

آزادانه حرف زدن

He finally opened up freely on the subject.

بالأخره آزادانه درباره‌ی آن موضوع لب به سخن گشود.

phrasal verb

(عامیانه) تیراندازی کردن، آتش گشودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The tanks came close and we opened up with machine guns.

تانک‌ها نزدیک شدند و ما آن‌ها را به آتش مسلسل بستیم.

phrasal verb

(مغازه و کسب‌وکار) باز کردن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد open up

  1. phrasal verb open
  1. phrasal verb reveal oneself; to become communicative
  1. phrasal verb commence firing weapons

ارجاع به لغت open up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «open up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/open-up

لغات نزدیک open up

پیشنهاد بهبود معانی