گذشتهی ساده:
impededشکل سوم:
impededسومشخص مفرد:
impedesوجه وصفی حال:
impedingبازداشتن، مانع شدن، ممانعت کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Heavy snow impeded our progress.
برف سنگین پیشرفت ما را کند کرد.
They were further impeded in their work by financial difficulties.
اشکالات مالی هم کار آنها را به تأخیر انداخت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «impede» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/impede