Impedance

ɪmˈpiːdns ɪmˈpiːdns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
مقاومت صوری برق در برابر جریان متناوب، مقاومت ظاهری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد impedance

  1. noun A material's opposition to the flow of electric current; measured in ohms
    Synonyms: electric-resistance, electrical-resistance, resistance, ohm, resistivity, reactance, ohmic resistance, ohmage

ارجاع به لغت impedance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «impedance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/impedance

لغات نزدیک impedance

پیشنهاد بهبود معانی