گذشتهی ساده:
thwartedشکل سوم:
thwartedسومشخص مفرد:
thwartsوجه وصفی حال:
thwartingبینتیجه گذاردن، خنثی کردن، حائل کردن، عقیم گذاردن، مخالفت کردن با، انسداد اریب، کج، در سرتاسر (چیزی) ادامه دادن یا کشیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
All the priests in the world have not been able to thwart lovers.
همهی کشیشهای دنیا هم نتوانستهاند جلو عشاق را بگیرند.
He did not dare to thwart the whims of the king.
او جرئت نکرد که با هوسهای سلطان مخالفت کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «thwart» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/thwart