امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Thwack

θwæk θwæk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adverb interjection
با چوب پهن کتک زدن، زدن، پر کردن، ضربت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد thwack

  1. noun A sudden sharp, powerful stroke
    Synonyms: blow, whack, hit, bang, clout, crack, lick, pound, slug, thump, sock, swat, welt, wham, whop, bash, biff, bop, clip, wallop, belt, conk, paste
  2. verb To deliver a powerful blow to suddenly and sharply
    Synonyms: hit, whack, strike, knock, bop, smite, thump, smack, sock, thrash, wallop, bash, catch, clout, pop, slam, bang, slog, blow, slug, smash, drive, force, swat, wham, paddle, whop, pound, biff, rap, clip, belt, conk, paste

ارجاع به لغت thwack

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «thwack» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/thwack

لغات نزدیک thwack

پیشنهاد بهبود معانی