امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Wham

wæm wæm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - transitive verb - intransitive adverb
صدای تصادف، صدای به‌هم خوردن اجسام جامد، با تصادم ایجاد صدا کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wham

  1. noun A sudden sharp, powerful stroke
    Synonyms:
    bang blow clout crack hit lick pound slug sock swat thwack welt whack whop bash biff bop clip wallop belt conk paste
  1. noun A forceful movement causing a loud noise
    Synonyms:
    hit bang crash knock slam whack smash
  1. verb To deliver a powerful blow to suddenly and sharply
    Synonyms:
    strike whack hit knock slam smash whop wallop bash catch clout pop bang slog slug blow smite sock crash swat thwack biff bop clip belt conk paste whammy

ارجاع به لغت wham

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wham» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wham

لغات نزدیک wham

پیشنهاد بهبود معانی