فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Whammy

ˈwæmi ˈwæmi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun plural
    (عامیانه) بدشانسی، چشم بد، چشم‌زخم
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد whammy

  1. noun spell
    Synonyms: abracadabra, charm, conjuration, curse, double whammy, evil eye, hex, hexing, hocus-pocus, jinx, magic, mumbo-jumbo, triple whammy, voodoo

ارجاع به لغت whammy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «whammy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/whammy

لغات نزدیک whammy

پیشنهاد بهبود معانی