فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Whang

ˈwæŋ wæŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun verb - transitive adverb
    تسمه، ضربه، ضربت، صدای برخورد دو جسم، قسمت، سهم، با صدای بلند زدن، کوبیدن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد whang

  1. noun The act of hitting vigorously
    Synonyms: knock, belt, rap, whack

ارجاع به لغت whang

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «whang» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/whang

لغات نزدیک whang

پیشنهاد بهبود معانی