با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Biff

bɪf bɪf
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - transitive
ضربت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد biff

  1. verb To deliver a powerful blow to suddenly and sharply
    Synonyms: strike, bash, catch, clout, hit, knock, pop, slam, slog, slug, smash, smite, sock, pummel, swat, thwack, whack, wham, whop, bop, clip, wallop, belt, conk, paste, pommel
  2. noun A sudden sharp, powerful stroke
    Synonyms: clout, lick, slug, bang, blow, crack, hit, pound, sock, swat, thwack, welt, punch, whack, wham, whop, bash, bop, clip, wallop, belt, conk, paste, poke

ارجاع به لغت biff

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «biff» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/biff

لغات نزدیک biff

پیشنهاد بهبود معانی