امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Biff

bɪf bɪf
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - transitive
ضربت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد biff

  1. verb To deliver a powerful blow to suddenly and sharply
    Synonyms:
    strike bash catch clout hit knock pop slam slog slug smash smite sock pummel swat thwack whack wham whop bop clip wallop belt conk paste pommel
  1. noun A sudden sharp, powerful stroke
    Synonyms:
    clout lick slug bang blow crack hit pound sock swat thwack welt punch whack wham whop bash bop clip wallop belt conk paste poke

ارجاع به لغت biff

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «biff» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/biff

لغات نزدیک biff

پیشنهاد بهبود معانی