با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Pommel

ˈpʌml ˈpʌml ˈpʌml
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun adverb
جسم گلوله‌مانند، گلوله، قاش زین، قرپوس زین، قبه شمشیر، سر عصا، محکم زدن
- Hold the pommel and ride fast.
- قاچ زین را بگیر و تند اسب‌سواری کن.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pommel

  1. noun An ornament in the shape of a ball on the hilt of a sword or dagger
    Synonyms: knob, saddle-horn, handle, hilt, saddlebow, ball, horn
  2. verb Strike, usually with the fist
    Synonyms: pummel, beat, belabor, club, cudgel, finial, handle, knob, maul, pound, saddlebow, strike, thwack, biff

ارجاع به لغت pommel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pommel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pommel

لغات نزدیک pommel

پیشنهاد بهبود معانی