با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Maul

mɒːl mɔːl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
چکش چوبی، تخماق، چماق، گرز، توپوز، ضربت سنگین، با چکش زدن یا کوبیدن، خردکردن، له کردن، صدمه زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The dog mauled the child.
- سگ کودک را زخمی کرد.
- The lion mauled his trainer.
- شیر مربی خود را گاز گاز کرد.
- The boxer mauled his opponent.
- مشت‌باز حریف خود را له‌و‌لورده کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد maul

  1. verb mangle, abuse
    Synonyms: bang, bash, batter, beat, beat up, bludgeon, break face, buffet, claw, clean, drub, flagellate, flail, handle roughly, hit, hurt, ill-treat, knock about, knock around, lacerate, lash, lean on, let have it, maltreat, molest, mug, muscle, paste, paw, pelt, pound, pummel, put in the hospital, rough up, skin, take care of, thrash, trample, wax, whip, work over
    Antonyms: guard, maintain, protect, take care

ارجاع به لغت maul

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «maul» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/maul

لغات نزدیک maul

پیشنهاد بهبود معانی