گذشتهی ساده:
pastedشکل سوم:
pastedسومشخص مفرد:
pastesوجه وصفی حال:
pastingشکل جمع:
pastesچسب، سریش، گل، خمیر
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
He used a strong paste to repair the broken ceramic vase.
او از چسبی قوی برای ترمیم گلدان سرامیکی شکسته استفاده کرد.
The artist mixed a paste of clay and water for her sculpture.
این هنرمند برای مجسمهی خود گلی از خاک رس و آب را مخلوط کرد.
toothpaste
خمیر دندان
رب، لواشک، عصاره، خمیر، پوره
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She added tomato paste to the sauce for extra flavor.
او برای طعم بیشتر به سس رب گوجهفرنگی اضافه کرد.
I love the rich taste of curry paste in my dishes.
من عاشق طعم غنی عصارهی کاری در ظروف هستم.
The recipe calls for a tablespoon of garlic paste.
این دستورپخت نیازمند یک قاشق پورهی سیر است.
almond paste
(بادام کوبیده و خمیر شده) خمیر بادام
بدل (شیشهای که با آن جواهر بدل میسازند)
She preferred paste over real stones for her costume jewelry.
او برای جواهرات شخصی خود بهجای سنگهای واقعی، بدل آنها را ترجیح داد.
Many people cannot tell the difference between diamonds and paste.
بسیاری از مردم نمیتوانند تفاوت الماس و بدلش را تشخیص دهند.
چسب زدن، چسباندن
His picture was pasted on a cardboard.
عکس او را روی مقوا چسبانده بودند.
The back of a stamp is pasted.
به پشت تمبر چسب زده شده است.
to paste a wall with posters
به دیوار پوستر چسباندن
کامپیوتر الصاق کردن، جایگذاری کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کامپیوتر
You can copy the text and paste it into the new document.
میتوانید متن را کپی و سپس در سند جدید جایگذاری کنید.
Please paste your answers in the designated text box.
لطفاً پاسخهای خودتان را در بخش متن مشخصشده الصاق کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «paste» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/paste