Mucilage

ˈmjuːsɪlɪdʒ ˈmjuːsɪlɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
لعاب، لزوجت گیاه، چسب، آب لیز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mucilage

  1. noun Cement consisting of a sticky substance that is used as an adhesive
    Synonyms: glue, adhesive, paste, gum, cement, antifriction, substance, lubricator, silicone

ارجاع به لغت mucilage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mucilage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mucilage

لغات نزدیک mucilage

پیشنهاد بهبود معانی