به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Mucilage

ˈmjuːsɪlɪdʒ ˈmjuːsɪlɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    لعاب، لزوجت گیاه، چسب، آب لیز
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد mucilage

  1. noun Cement consisting of a sticky substance that is used as an adhesive
    Synonyms: glue, adhesive, paste, gum, cement, antifriction, substance, lubricator, silicone

ارجاع به لغت mucilage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mucilage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mucilage

لغات نزدیک mucilage

پیشنهاد بهبود معانی