امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cement

sɪˈment sɪˈment
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    cemented
  • شکل سوم:

    cemented
  • سوم‌شخص مفرد:

    cements
  • وجه وصفی حال:

    cementing
  • شکل جمع:

    cements

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive uncountable
سمنت، سیمان، سمنت کردن، چسباندن، پیوستن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- She mixed some sand with cement and then poured water on it.
- او قدری شن با سیمان را مخلوط کرد و سپس آب روی آن ریخت.
- wood cement
- چسب چوب
- The floor (of the room) has been cemented.
- کف اتاق سیمان شده است.
- Families are the cement of our nation.
- خانواده پیوند ملت ما است.
- This agreement will cement the two nations' friendship forever.
- این قرار داد دوستی دو ملت را برای همیشه محکم خواهد کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cement

  1. noun gluing, binding material
    Synonyms:
    adhesive binder birdlime bond concrete epoxy glue grout gum gunk lime lute mortar mucilage mud paste plaster putty rubber cement sand sealant size solder stickum tar
  1. verb attach securely, often with sticky material
    Synonyms:
    bind blend bond cohere combine connect fasten fuse glue gum join merge mortar paste plaster seal solder stick together unite weld
    Antonyms:
    divide separate unfix

ارجاع به لغت cement

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cement» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cement

لغات نزدیک cement

پیشنهاد بهبود معانی