آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۸ بهمن ۱۴۰۲

    Binder

    ˈbaɪndər ˈbaɪndə

    شکل جمع:

    binders

    معنی binder | جمله با binder

    noun countable

    کلاسور

    I need to buy a new binder for all my important documents.

    برای تمام مدارک مهمم باید کلاسور جدیدی بخرم.

    The teacher handed out a binder to each student.

    معلم به هر دانش‌آموز یک کلاسور داد.

    noun countable

    صحاف (شخص)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    He is an experienced binder.

    او صحاف باتجربه‌ای است.

    The binder secured the pages together with a strong adhesive.

    صحاف صفحات را با چسب قوی به هم متصل کرد.

    noun countable

    بافه‌بند، ماشین بافه‌زنی (در کشاورزی)

    The binder made the process of harvesting crops much quicker and more efficient.

    بافه‌بند فرایند برداشت محصولات را بسیار سریع‌تر و کارآمدتر کرد.

    We need to buy a new binder for the farm before the next harvest season.

    قبل از فصل برداشت بعدی باید ماشین بافه‌زنی جدیدی برای مزرعه بخریم.

    noun

    ماده‌ی چسبان، چسب، پیونده

    I added a little bit of binder to the paint to make it stick better to the walls.

    کمی ماده‌ی چسبان به رنگ اضافه کردم تا بهتر به دیوارها بچسبد.

    The chemical was used as a binder in the production of paint.

    این ماده‌ی شیمیایی به عنوان پیونده در تولید رنگ استفاده می‌شد.

    noun

    هم‌بند، ملاط

    Tar serves as a binder in asphalt.

    در آسفالت، قیر کار هم‌‌بند را می‌کند.

    The binder is essential for holding the bricks together in the construction of a wall.

    ملاط برای نگه داشتن آجرها در کنار هم در ساخت دیوار ضروری است.

    noun

    حقوق پیش‌‌قرارداد

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

    مشاهده

    The buyer submitted a binder along with the offer to purchase the house.

    خریدار پیش‌‌قرارداد را به همراه پیشنهاد خرید خانه ارسال کرد.

    The binder for the new land purchase was signed and delivered to the seller.

    پیش‌‌قرارداد خرید زمین جدید امضا و تحویل فروشنده شد.

    noun

    پوسته‌ (در سیگار برگ که از جنس برگ تنباکو است و دور سیگار برگ را فرا می‌گیرد)

    The binder adds strength to the cigar.

    پوسته به سیگار استحکام می‌دهد.

    The binder is an important component in the construction of a cigar.

    پوسته جزء مهمی در ساخت سیگار است.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد binder

    1. noun a person who binds
      Synonyms:
      tier coupler bookbinder shackler grappler hobbler
    1. noun a machine that binds
      Synonyms:
      harvester reaper harvesting machine reaper binder
    1. noun anything used to bind
      Synonyms:
      tie bond tape band adhesive fastener cover notebook folder frame guarantee ligature ring-binder lever girder

    سوال‌های رایج binder

    شکل جمع binder چی میشه؟

    شکل جمع binder در زبان انگلیسی binders است.

    ارجاع به لغت binder

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «binder» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/binder

    لغات نزدیک binder

    • - bind
    • - bind over
    • - binder
    • - bindery
    • - bindi
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    oleate safecracker fluffy gutter press dislikable by default misogynistic miss the boat moisturize molasses monetary monetization moon over more or less motherless مبدأ غلط منشا گذاشتن سطل خوراک خوراکی بشقاب صبر صبور گزند دنبال کردن منظور مغازه صبح
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.