گذشتهی ساده:
objectedشکل سوم:
objectedسومشخص مفرد:
objectsوجه وصفی حال:
objectingشکل جمع:
objectsمخفف این لغت در معنای دوم obj است.
چیز، شیء
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
Don't lift heavy objects!
چیزهای سنگین بلند نکن!
I found a black object in his pocket.
یک شیء سیاه رنگ در جیب او پیدا کردم.
She picked up an interesting object from the ground.
او چیز جالبی از روی زمین برداشت.
دستور زبان مفعول
آموزش دستور زبان انگلیسی از مبتدی تا پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The object of the sentence can change the meaning significantly.
مفعول جمله میتواند معنی را به میزان قابل توجهی تغییر دهد.
He struggled to identify the object in the complex sentence.
او تلاش کرد تا مفعول جملهی پیچیده را شناسایی کند.
هدف، مقصود، موضوع، منظور، قصد
What was the object of his coming?
منظور او از آمدن چه بود؟
What is your main object in life?
هدف اصلی شما در زندگی چیست؟
آماج، مورد، مایه
He soon became an object of the people's hatred.
بهزودی آماج تنفر مردم شد.
The painting became an object of admiration for its vibrant colors.
این نقاشی به دلیل رنگهای زندهی خود مورد تحسین قرار گرفت.
His strange behavior made him an object of curiosity at the party.
رفتار عجیب او در مهمانی مایهی کنجکاوی همگان شد.
اعتراض کردن، مخالفت کردن، دلیل مخالفت آوردن، پرخاشیدن، واسرنگیدن، مخالف بودن با
It was objected that the new tax law is unfair.
اعتراض شد که قانون جدید مالیات منصفانه نیست.
I will open the window if you don't object.
اگر مخالفتی نداری، پنجره را باز میکنم.
To object to something on religious grounds.
بنابه ملاحظات مذهبی با چیزی مخالف بودن.
I objected that he was too old for the job.
من واسرنگیدم که او برای این شغل خیلی پیر است.
خوش نیامدن، بد آمدن، ناخشنود بودن
I object to the way you dress.
از طرز لباس پوشیدن تو خوشم نمیآید.
I want a good pair of shoes and money is no object.
من یک جفت کفش خوب میخواهم و پول (آن) اهمیتی ندارد.
مهم نبودن، بیاهمیت، اهمیت ندارد
کلمهی «object» در زبان فارسی به «شیء» یا «جسم» ترجمه میشود.
«شیء» به هر چیز قابلمشاهده، قابل لمس یا دارای وجود مستقل اطلاق میشود که میتواند در فضای فیزیکی یا ذهنی درک شود. در سادهترین تعریف، شیء میتواند هر چیزی باشد که وجود خارجی دارد، مثل یک کتاب، میز، گوشی تلفن یا حتی یک سنگ. این واژه در بسیاری از شاخههای علمی و فنی کاربرد دارد و بسته به زمینهی استفاده، معانی و برداشتهای متفاوتی از آن حاصل میشود.
در فلسفه، مفهوم «شیء» ریشهای بسیار کهن دارد و همواره یکی از پایههای بحث دربارهی واقعیت، وجود و ماهیت بوده است. فلاسفه از دوران باستان تاکنون کوشیدهاند تفاوت میان شیء و ذهن، یا میان پدیده و وجود را روشن کنند. بهطورکلی، در فلسفه شیء چیزی است که مستقل از ذهن انسان وجود دارد و میتواند موضوع ادراک یا اندیشه قرار گیرد. بحثهایی همچون «رابطهی سوژه و ابژه» نیز در همین راستا مطرح شدهاند، جایی که «ابژه» (object) نقش چیزی را دارد که سوژه (subject) آن را مورد مشاهده یا تحلیل قرار میدهد.
در حوزهی علوم رایانه، بهویژه در برنامهنویسی شیءگرا (Object-Oriented Programming)، واژهی «شیء» معنایی تخصصی پیدا میکند. در این زمینه، شیء به واحدی از دادهها گفته میشود که دارای ویژگیها (Properties) و عملکردها (Methods) است. این مفهوم امکان ساختارمند کردن برنامهها و بازاستفاده از کدها را فراهم میکند. زبانهایی مانند Java، Python، و C++ مبتنی بر شیءگرایی هستند و میلیونها برنامهنویس در سراسر دنیا با مفاهیم مرتبط با «شیء» در این زمینه کار میکنند.
در هنرهای تجسمی و طراحی نیز مفهوم شیء جایگاه ویژهای دارد. طراحان صنعتی، هنرمندان و مجسمهسازان با اشیاء بهعنوان عناصر فیزیکی، فرمی، و زیباشناختی کار میکنند. در این حوزه، شیء میتواند چیزی باشد که علاوهبر کارکرد، جنبهی زیباییشناسی یا مفهومی نیز دارد. مثلاً یک صندلی، هم یک شیء کاربردی است و هم میتواند در یک طراحی هنری بهعنوان نماد یا بیانیهای بصری مطرح شود. حتی در هنر مفهومی، گاهی خود «شیء» به موضوع اصلی اثر تبدیل میشود، بیآنکه لزوماً عملکردی داشته باشد.
در زبانشناسی نیز واژهی object به عنوان «مفعول» کاربرد دارد، یعنی عنصری که عمل فعل بر آن وارد میشود. برای مثال، در جملهی «علی کتاب را خواند»، واژهی «کتاب» مفعول (object) است. این نقش دستوری در تحلیل جملهها و درک ساختار زبان اهمیت دارد و در آموزش زبانهای خارجی یکی از مفاهیم پایهای بهشمار میرود.
واژهی «شیء» یا «object» با وجود سادگی ظاهری، مفهومی چندلایه و گسترده دارد که در حوزههای مختلف علمی، فلسفی، هنری و فنی معانی گوناگونی به خود میگیرد. این گستردگی و انعطافپذیری در کاربرد، آن را به یکی از واژگان پایه و مهم در زبانها و نظامهای فکری بدل کرده است.
گذشتهی ساده object در زبان انگلیسی objected است.
شکل سوم object در زبان انگلیسی objected است.
شکل جمع object در زبان انگلیسی objects است.
وجه وصفی حال object در زبان انگلیسی objecting است.
سومشخص مفرد object در زبان انگلیسی objects است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «object» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/object