شکل جمع:
somethingsچیزی
give me something to eat!
یک چیزی بده بخورم!
He is writing a novel or something.
او دارد یک رمان یا چیزی از این قبیل مینویسد.
something to read
چیزی برای خواندن
something interesting
یک چیز جالب توجه
He is something of an expert.
او بهنسبت خبره است.
چیزی (که باعث قدردانی یا تسلی خاطر میشود، مخصوصاً وقتی شرایط کلی ناخوشایند است)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
it is something to have a steady job these days!
این روزها داشتن یک شغل دائم چیز کمی نیست!
It was a difficult year, but the support from family was something.
سال سختی بود، اما حمایت خانواده چیز تسلیبخشی بود.
There's something in what he says.
حرفهای او چندان بیربط نیست.
(something-) چند
The magazine targets readers in their twenties and thirties-something.
این مجله مخاطبهایی در دههی بیست و سیوچند سالگی را هدف قرار داده است.
He's a forty-something businessman with years of experience.
او بازرگانی چهل و چند ساله با سالها تجربه است.
تااندازهای، قدری
در امتداد یا درون چیزی تپیدن، (به طور آهنگین) زدن یا ضربان داشتن
be against something (or someone)
مخالف چیزی (یا کسی) بودن
to have something against someone
برعلیه کسی مدرک داشتن، با کسی بد بودن
the odds against (something or someone)
احتمال، امکان
با انجام کاری موافقت کردن، کاری را قبول کردن
تخطئه شدن، محروم شدن
با عدم موفقیت یا شکست مواجه شدن، ناکام شدن
شکایت کردن، غر و لند زدن
(در اثر سوختگی آتش یا اسید و غیره) چیزی را سوراخ کردن
1- مورد استفاده قرار دادن، به کار زدن 2- اهمیت قائل شدن
(عامیانه - شخص یا چیز) عالی، محشر، هنگامه
یا چیزی شبیه به آن، یا یه همچین چیزی، یا یه چیزی تو این مایهها
hear (something) on the grapevine
از اینور و آنور شنیدن، از دهان این و آن شنیدن، بنابه گفتهی دیگران
give your right arm for something
خیلی مشتاق چیزی بودن
خوب بلد بودن، از بر بودن
توانایی یا مهارت داشتن
bang in the middle of (something)
درست وسط (چیزی)
bang someone (or something) about
صدمه زدن به، با خشونت رفتار کردن نسبت به
(از چیزی) لذت بردن
انتظار وقوع چیزی را داشتن
do something off one's own bat
(انگلیس - عامیانه) سرخود عمل کردن، خودسری کردن
cast (or put) a blight on something (or somebody)
آفت زده کردن، دچار مصیبت کردن
(برای رسیدن به چیزی) سخت تلاش کردن
شکل جمع something در زبان انگلیسی somethings است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «something» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/something