با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Existent

ɪɡˈzɪstnt ɪɡˈzɪstnt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective
موجود، هست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- one of the existent copies of that old book
- یکی از نسخه‌های موجود آن کتاب قدیمی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد existent

  1. adjective Occurring or existing in act or fact
    Synonyms: actual, extant
  2. adjective Having existence or life
    Synonyms: alive, around, existing, extant, living
  3. adjective In existence now
    Synonyms: existing, contemporary, current, new, real, now, present, present-day
    Antonyms: nonexistent, potential, unreal
  4. adjective Having life or being; existing.
    Synonyms: real
  5. noun One that exists independently
    Synonyms: thing, being, entity, existence, individual, object, something

لغات هم‌خانواده existent

ارجاع به لغت existent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «existent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/existent

لغات نزدیک existent

پیشنهاد بهبود معانی