فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Existential

ˌeɡzɪˈstenʃl ˌeɡzɪˈstenʃl

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

هستی‌گرایانه، وجودگرایانه

The philosopher's book explores the existential questions of human existence.

کتاب این فیلسوف به بررسی مسائل وجودگرایانه‌ی وجود انسان می‌پردازد.

The philosophers engaged in an existential argument about the meaning of life.

فیلسوفان به بحث هستی‌گرایانه درباره‌ی معنای زندگی پرداختند.

adjective

وجودی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

She was having an existential crisis.

او دچار بحران وجودی بود.

The therapist helped her navigate through an existential crisis.

درمانگر به او کمک کرد تا از بحران وجودی عبور کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد existential

  1. adjective Derived from experience or the experience of existence; - Benjamin Farrington; - John Dewey
    Synonyms:
    experiential

لغات هم‌خانواده existential

ارجاع به لغت existential

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «existential» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/existential

لغات نزدیک existential

پیشنهاد بهبود معانی